به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در چند روز گذشته، رویدادهای پرتنش در منطقه، بهویژه درگیریهای نظامی یمن با ایالات متحده، زنگ خطری برای کاخ سفید به صدا درآورده است. سقوط یکی از پیشرفتهترین پهپادهای جاسوسی آمریکا و آسیب دیدن ناوها، نشان میدهد که یمن به عنوان یکی از اجزای محور مقاومت حتی در شرایط تحریمی، توانسته بهطور مؤثر از ظرفیت "آسیبرسانندگی" خود استفاده کند. این موضوع میتواند توضیحی برای تمایل ترامپ به اجتناب از درگیری مستقیم با ایران باشد.
مفهوم آسیب رسانندگی در روابط بینالملل به این اشاره دارد که هر کشوری میتواند از طریق اقدامات نظامی، اقتصادی یا سیاسی، به منافع دیگری آسیب وارد کند. در این حوزه، یمن با تمام محدودیتهای خود، توانسته است به اهداف استراتژیک آمریکا ضربه وارد کند.
حال فرض کنید این ظرفیت در اختیار جمهوری اسلامی باشد که دارای تواناییهای نظامی و جغرافیایی بسیار بیشتری است! ایران با داشتن تجهیزات نظامی محلیسازیشده، شبکههای موشکی گسترده و یک محور مقاومت منسجم، میتواند آسیبرسانندگی بسیار بزرگتری ایجاد کند. این تفاوت در مقیاس، شاید باعث شده باشد ترامپ متوجه شود که درگیری با ایران، بهراحتی درگیری با یمن نخواهد بود.
بر اساس نظریه بازدارندگی (Deterrence Theory)، یک کشور زمانی از درگیری با دیگری اجتناب میکند که انتظار داشته باشد هزینههای آسیبرسانندگی طرف مقابل بیش از منافع حاصل از درگیری باشد.
در مورد ایران، هزینههای بالقوه شامل آسیب به اهداف حساس آمریکا در خاورمیانه، از جمله ناوگان پنجم، پایگاههای نظامی و حتی منابع انرژی در منطقه است. این امر میتواند به بحرانی گسترده در بازارهای جهانی نفت و امنیت منطقه تبدیل شود.
درگیری با ایران میتواند به جنگی گسترده منجر شود که نهتنها برای آمریکا، بلکه برای کل منطقه پیامدهای فاجعهباری داشته باشد. ترامپ که بهعنوان یک رئیسجمهور عملگرا شناخته میشود، شاید به این نتیجه رسیده باشد که درگیری با ایران تنها به تضعیف موقعیت استراتژیک آمریکا در خاورمیانه ختم خواهد شد.
ایران بهعنوان یک بازیگر استراتژیک در منطقه، از ظرفیت "آسیبزنندگی" بهعنوان اهرمی برای بازدارندگی استفاده میکند. این ظرفیت شامل موشکهای بالستیک و کروز، نیروهای نیابتی مثل حزبالله و سایر اجزای محور مقاومت، و حملات سایبری است که میتوانند به زیرساختهای حساس آمریکا آسیب وارد کنند.
این ترکیب از توانمندیها، ایران را به یک بازیگر تهدیدآمیز تبدیل کرده که حتی بدون درگیری مستقیم، میتواند به منافع آمریکا لطمه بزند. ترامپ بهعنوان یک رهبر فرصتطلب، همیشه به دنبال این بوده که تصمیمات خود را بر اساس منطق هزینه-فایده اتخاذ کند. حالا در خلال درگیری با یمن، در مورد ایران، هزینههای درگیری نظامی شامل جنگی گسترده با پیامدهای فاجعهبار برای منطقه، هزینههای انسانی، اقتصادی و سیاسی را پیش روی خود میبیند.
اما حتی اگر آمریکا بتواند در این درگیری پیروز شود، منافع حاصل از آن ممکن است بهقدری نباشد که هزینههای سنگین این عملیات را توجیه کند. به همین دلیل، ترامپ شاید به این نتیجه رسیده باشد که بهتر است از درگیری مستقیم با ایران اجتناب کند و بهجای آن، از ابزارهای غیرنظامی مثل تحریمها استفاده کند.
درگیریهای اخیر یمن با آمریکا، بهعنوان یک نمونه کوچک از توانایی مقاومت محور، نشان داده است که آمریکا در برابر تهدیدات غیرمتقارن نیز آسیبپذیر است. ایران، بهعنوان یک بازیگر بزرگتر و قویتر در این محور، میتواند آسیبرسانندگی بیشتری ایجاد کند که این امر میتواند دلیل اصلی اجتناب ترامپ از درگیری نظامی با ایران باشد.
ترامپ شاید فهمیده باشد که درگیری با ایران، "هزینههای بیشتری" نسبت به "فایدههای کم" دارد. این نگرش، بهخوبی نشان میدهد که در سیاست خارجی، گاهی "عدم اقدام" هوشمندانهتر از "اعمال قدرت" است.
گزارش از محمد جهاد